Journal of
Diabetes Nursing

جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای کاظمی

آناهیتا کاراموز، محمد رضا غلامرضاپور، مجید کاظمی، دکتر رضا وزیری نژاد،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه و هدف: دیابت از جمله بیماری‌های مزمنی است که سبب بروز مشکلات جسـمی، روانـی و کاهش کیفیت زندگی بیماران می‌گردد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مداخله آموزش بر میزان کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ تحت پوشش کلینیک دیابت دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان انجام گرفته است.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی تصادفی قبل و بعد می‌باشد. مداخله صورت گرفته یک برنامه آموزشی برای افزایش سطح کیفیت زندگی است که بر روی گروه مداخله متشکل از بیماران دیابتی نوع ۲ تحت پوشش کلینیک دیابت دانشگاه علوم پزشکی  انجام شده است. بیماران تحت بررسی بطور تصادفی به دو گروه ازمون و کنترل تقسیم گردیده‌اند. با توجه به اینکه انحراف‌معیار کیفیت زندگی در  مطالعات قبلی۷/۱ براورد گردیده است و با انتخاب اندازه اثر ۵/۱، با اطمینان ۹۵ درصد و با توان آزمون ۹۰ درصد، تعداد نمونه لازم برای هر گروه ۲۷ نفر از واحد­های پژوهش محاسبه شد که با توجه به احتساب ریزش نمونه­ها،۳۰ نفر لحاظ گردیده است. برای بررسی کیفیت زندگی از پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی SF-۳۶ که دارای هشت زیر مقیاس می‌باشد، استفاده شده است. داده‌ها پس از جمع‌آوری با استفاده از نرم افزار SPSS/۲۳ آنالیز شده‌اند.
یافته ها: میانگین سنی بیماران تحت بررسی در گروه کنترل ۸/۹±۱/۵۴ سال و در گروه مداخله ۵/۹±۸/۵۴ سال می‌باشد. میانگین نمره کیفیت زندگی در بیماران گروه کنترل قبل و بعد از مداخله به ترتیب ۳/۸±۷/۸۳ و ۷/۷±۹/۸۲ است. این نمره در بیماران گروه مداخله قبل و بعد از مداخله به ترتیب ۵/۱۴±۱/۸۲ و ۲/۱۲±۹/۹۱ می‌باشد. روند افزایشی میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه مداخله بعد از آموزش بسیار قابل توجه است. بعد از برنامه آموزشی زیر مقیاس کارکرد جسمی، انرژی- خستگی، بهزیستی هیجانی، درد و سلامت عمومی افزایش پیدا کرد اما زیر مقیاس‌های اختلال نقش سلامت جسمی، اختلال نقش سلامت هیجانی و کارکرد اجتماعی در گروه مداخله و کنترل تغییر چندانی قبل و بعد از آموزش نداشتند.
نتیجه گیری: می‌توان بـا اجرای برنامه‌های آموزشی همچون خـود‌مراقبتی بـا اسـتفاده از الگوهای نوین آموزشی، کیفیت زندگی این گروه از سالمندان و سال‌هـای عمــر فعـال آنـها را افزایـش داد.

 
سرور کاظمی، صادق تقی لو، شیدا سوداگر، مریم بهرامی هیدجی، نوشین شیرزاد،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه و هدف: دیابت­ یک نگرانی مهم برای سلامتی در جهان است که درصورت همبودی با اضطراب، افسردگی، استرس و سبک­زندگی ناسالم بر وسعت شدت و عوارض آن افزوده خواهد شد. اصلاح سبک­زندگی در مبتلایان به دیابت می­تواند درماندگی روان­شناختی بیماران و درنتیجه پیش­آگهی بیماری را دستخوش تغییرات مطلوب­تری نماید. بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه آموزش سبک‌زندگی مبتنی بر مدل بزنف و مدل سازمان بهداشت جهانی بر درماندگی روان­شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ انجام شد.
روش پژوهش: پژوهش نیمه­آزمایشی و از نوع گسترش یافته چندگروهی با طرح­های پیش­آزمون- پس­آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. سه ماه بعد از پس ­آزمون پیگیری برای هر سه گروه اجرا شد. جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به بخش غدد بیمارستان امام­خمینی در سال ۱۴۰۰ بود. از یک لیست ۱۰۰ نفری بیماران مبتلا به دیابت، ۶۰ نفر شناسایی و ۴۵ نفر به‌صورت تصادفی انتخاب و با جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شد. برای جمع­آوری اطلاعات از پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-۲۱) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم­افزار آماری SPSS نسخه ۲۶ و تحلیل آمیخته با اندازه­گیری مکرر تحلیل گردید.
یافته ها: یافته­ها حاکی از تأثیر آموزش سبک‌زندگی مبتنی بر هر دو مدل بر اضطراب، افسردگی و استرس و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. آموزش سبک‌زندگی مبتنی بر مدل بزنف در مقایسه با مدل سازمان­بهداشت­جهانی میانگین افسردگی را بیشتر کاهش داد اما تفاوت اثر دو گروه بر اضطراب و استرس معنادار نبود.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از اثربخشی آموزش سبک‌زندگی مبتنی بر هردو مدل بزنف و مدل سازمان­بهداشت­جهانی بر درماندگی روان­شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو و برتری آموزش سبک‌زندگی مبتنی بر مدل بزنف در مقایسه با مدل سازمان­بهداشت­جهانی بود. بنابراین آموزش سبک‌زندگی به­عنوان درمان کمکی در افراد مبتلا به دیابت نوع دو ضروری به­نظر می­رسد.


صفحه ۱ از ۱